سیاه و سفید   2011-09-11 10:26:25

تجربه‌ی دنیای کوچک انسانها چنان برایم غریبه شده بود که با دیدن و شنیدن دوباره‌ی آن همان‌قدر تعجب‌زده شدم که انگار سالها در کما بوده‌ام و دوباره چشم گشوده‌ام. بخواب، بیدارشو، بخور، بگرد، بپوش، بنوش، بخواب و این قصه ادامه دارد بی‌آنکه اتفاقی بیافتد و پشه‌ای حتی خوابی را دگرگون کند. رویایی؟؟ نه. دگرگونی حسی؟؟ نه. نه افسوسی، نه گردش سری چه رسد به پوست اندازی!!!
و چه بسیارند که هست‌شان چون نیستی به حلقه‌ی بی‌معنی دودی می‌ماند، که محو می‌شود در فضا و انگار که نبوده‌اند و نیستند هرگز، که بودنشان جز به خود به کاری نآید. کاش به‌خود آیند دست کم که آنرا هم امیدی نیست. مانده‌ام در کار رشد که خصلت انسان است و اگر نبود اندیشه‌ای هم به‌کار رشد نمی‌آمد. مانده‌ام در حکمت این نبودن‌ها...........


نام
پیام
Write all letters which are not black!
حروفی که سیاه نوشته نشده در پنجره وارد کنید.

روز نوشتها

یادها

شعرها

از دیگران

من و جنهایم

داستانها

انتخابات